من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت / از اهل بهشت کرد، یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت / این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت . . . . . . آهم که هزار شعله در بر دارد / صد سلسله کوه را ز جا بر دارد من رعدم و میترسم اگر آه کشم / سرتاسرِ آسمان ترک بر دارد . . . . . . بیا جایمان را با هم عوض کنیم دلم لک زده برای اینکه کسی عاشقم باشد . . . . . . شب من پنجره ای بی فردا / روز من قصه ی تنهایی ما مانده بر خاک و اسیر ساحل / ماهی ام ماهی دور از دریا . . . . . . به تو سوگند ، به راز گل سرخ و به پروانه که در عشق فنا می گردد زندگی زیبا نیست ، آنچه زیباست تویی تو که آغاز منو لحظه ی پایان منی . . . . من از شوق تو لبریزم گل من / کجایی بی تو پاییزم گل من ز پا افتاده ام بازآ که شاید / به دیدار تو برخیزم گل من . . . . . . امروز که آینه جوابش سنگ است / در ذهن زمانه عشق هم بی رنگ است هر کس که نداند تو خودت می دانی / آری به خدا دلم برایت تنگ است . . . . . . مقیاس اندازه گیری فاصله متر نیست ، اشتیاق است مشتاق که باشی حتی یک قدم نیز فاصله ای دور است . . . . . . همانند پلی بودم برای عبورت ، به فکر تخریب من نباش رسیدی دست تکان بده ، من خود فرو میریزم . . . . . . بی هیچ دلیلی “دوستت دارم” تا نقض کنم قانونی را که هنوز دلیل می طلبد . . . . . . جان رفته ولی زخم جفایت نرود / تاثیر دو چشم بی وفایت نرود فرشی ز دل شکسته انداخته ام / آهسته بیا شیشه به پایت نرود . . . . . . دیگر فرصتی برای پیامک دادن نیست دست واژه ها را می گیرم و به دیدنت می آیـــم دلتنگیت در هیچ پیامی نمی گنجد . . . نویسنده ها “سیگار “می کشند . . . دیدی غافلگیرت کردم ! درست در لحظه ای که به یادم نبودی ، بیادت بودم ! . . . خیابانهای تنهایی دلی ولگرد میخواهد / و آوازم بدون تو سکوتی سرد میخواهد برایت مرده بودم تا برایم تب کند قلبت / ولی حتی نپرسیدی دلت همدرد میخواهد ؟ . . . ای نشسته درخیال من، فراموشم مکن با فراموشی و تنهایی، هم آغوشم مکن زندگانی می کنم چون شعله با خود سوختن زنده ام با سوز و ساز خویش، خاموشم مکن . . . هر لحظه بهانه ی تو را میگیرم / هر ثانیه با نبودنت درگیرم حتی تو اگر به خاطرم تب نکنی / من یک طرفه برای تو میمیرم . . . . . . در پی دانه مرو همچو کبوتر، که تو را / عاقبت بهر یکی دانه، به دام اندازند صید کن شیر صفت، نیم بخور، نیم ببخش / تا به هرجا که روی، بر تو سلام اندازند . . . . . . ,
شاعر ها” هجران”
نقاش ها “تابلو”
زندانی ها “تنهایی”
دزدها “سرک”
… مریضها” درد”
بچه ها” قد”
و من برای کشیدن
“نفسهای تو “را انتخاب می کنم
من برای نفس کشیدن
* هوای تو * را انتخاب می کنم